معنی شهرى در ولز
حل جدول
سوانسى ـ سوانزى
شهرى در ولز بریتانیا
سوانسى
ولز
بخشی از بریتانیا
ناحیه ای در شمال بریتانیا، خالق مرد نامرئی
اورسن ولز
کارگردان فیلم همشهری کین
شهرى کلمبیا
کالى
شهرى کرمانشاه
سومار
شهرى درکلمبیا
کالى
ولز، اسکاتلند ، انگلستان
بخشی از بریتانیا
جورج ولز بیدل
برنده نوبل پزشکی در سال 1958 میلادی
لغت نامه دهخدا
ولز. [وِ ل ِزز / ل ِ] (اِ صوت) از اتباع جِلِز (جِلِز و ولز). در تداول، حکایت صوت سرخ شدن وسوختن ماده ٔ غذائی بر روی آتش یا در روغن گداخته.
- جلز و ولز کردن، آوای سوختن و سرخ شدن مواد غذایی بر آتش یا در روغن گداخته.
- || از ستمی یا المی یا بروز ناملایمی نالیدن.
- || اظهار ناراحتی و درد کردن. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).
ولز. [وِ] (اِخ) هربرت جرج (1866- 1946 م.). مورخ و منتقد و داستان نویس بزرگ انگلیسی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) سرخ شدن و سوختن چیزی (غذا) بر روی آتش -. 2 اظهار ناراحتی و درد
سخن بزرگان
معادل ابجد
752